راه روشن

معرفی بزرگان

معرفی بزرگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جریان غدیر خم چیست؟» ثبت شده است

مقدمه: 

  حکومت ایرانیان در یمن:

یمن زمانی تحت سلطه ایران بود. زمانی که رسول اکرم (ص) به پادشاهان دنیا نامه نوشت، هر پادشاه، عکس العملی خاص نشان داد که در این میان بدترین عکس العمل از جانب پادشاه ایران بود. پادشاه ایران نامه ی رسول خدا (ص) را پاره کرد و طی نامه ای به حاکم یمن این گونه نوشت: "این مرد عرب را که جرأت کرده اسم خود را قبل از نام من بنویسد دستگیر کنید و به نزد من بفرستید".

وقتی خبر به رسول خدا (ص) رسید ایشان این پادشاه مغرور ایران را نفرین فرمود. حاکم یمن نیز وقتی دستور پادشاه ایران را دریافت کرد، دو نفر را به مکه فرستاد تا پیامبر را جلب نموده و با خود به یمن ببرند. دو مامور ایرانی به مکه آمدند اما متوجه شدند پیامبر (ص) قبلا به مدینه رفته است و لذا آن دو نیز رهسپار مدینه شدند. بسیاری از یاران پیامبر که تا آن زمان قیافه ی ایرانیان غیر مسلمان را ندیده بودند با شگفتی به آنها نگاه می کردند. آنها سبیل هایی بلند داشتند و ریشهای خویش را تراشیده بودند. وقتی آن دو مامور دستور را ابلاغ نمودند، پیامبر اکرم (ص) به آنان فرمود: شما خسته هستید، امشب استراحت کنید من فردا جواب شما را خواهم داد. فردای آن روز وقتی آنان به محضر رسول خدا (ص) آمدند آن حضرت فرمود: بروید به حاکم یمن بگویید که دیشب خداوند متعال جان پادشاه ایران را گرفته است. آن دو مامور ایرانی با تعجب برگشتند و گزارش خود را تقدیم داشتند. حاکم یمن با تعجب گفت: بسیار خوب! در این صورت ما این شخص را محک خواهیم زد. اگر این خبر واقعا درست باشد و پادشاه ایران از دنیا رفته باشد پس حتما او پیامبری از جانب خدا است و ما نباید با او بجنگیم و به او ایمان خواهیم آورد اما اگر حقیقت چیزی غیر از این باشد پس وی دروغگویی است که لازم است با او به نبرد برخیزیم. چند روزی نگذشته بود که از طرف پادشاه جدید ایران نامه ای رسید که پادشاه قبلی در فلان روز از دنیا رفته و از این پس بایستی از من اطاعت کنید. به این ترتیب یمن بدون جنگ اسلام را پذیرفت.

حجه الوداع (حجی که پیامبر با اصحاب وداع نمود):

پیامبر اکرم (ص) فرمانده مسلمانان یمن را برکنار نموده و از حضرت علی خواست تا به یمن برود و فرماندهی مسلمانان را در آنجا بر عهده گیرد. حضرت علی عازم یمن شد و در آنجا حکم پیامبر را ابلاغ نمود. مسلمانان پذیرفتند اما نحوه ی فرماندهی حضرت علی با فرمانده قبلی که مسلمانان با آن خو گرفته بودند خیلی تفاوت داشت. حضرت علی در امور دینی بسیار سخت گیر بود و به همین خاطر روز به روز بر تعداد ناراضیان از ایشان افزوده می شد تا جاییکه فرمانده قبلی نامه ای خدمت پیامبر ارسال نمود و از حضرت علی شکایت کرد. وقتی نامه را نزد پیامبر (ص) آوردند پیامبر به همان نامه رسان که سخت بغض حضرت علی را در سینه داشت امر نمود نامه را بخواند. او در همان حال که نامه را می خواند، هر یک از اعتراضات مطرح شده در آن را تایید می کرد. پس از پایان یافتن نامه، پیامبر خدا به آن شخص فرمود: فلانی، آیا تو از علی بدت می آید؟ او گفت: آری! پیامبر(ص) فرمود: نباید این گونه باشد زیرا من علی را دوست دارم. آن شخص می گوید از آن لحظه به بعد بغض از دلم بیرون رفت و دیگر دشمنی علی را در دل نمی پروراندم.

پیامبر خدا (ص) تصمیم گرفت آن سال به حج برود و لذا به همه ی مسلمانان که توانایی حج داشتند دستور داد همراه ایشان به سوی مکه حرکت نمایند و به همه نمایندگان خویش در شهرهای مختلف نیز امر فرمود خود را به مراسم حج برسانند.

به این ترتیب حضرت علی نیز به همراه یمنی ها ی ناراضی عازم مکه شد. حضرت علی تعداد زیادی شتر و مقدار زیادی پارچه را با خود می آورد که در مکه تحویل رسول خدا (ص) بدهد تا ایشان آنها را میان مسلمانان مستحق تقسیم نماید. بین راه همراهان حضرت علی از ایشان تقاضا نمودند که اجازه دهند از شتر های صدقه برای سواری استفاده کنند. حضرت علی فرمودند: این کار جایز نیست و لذا به شما اجازه نخواهم داد. باری دیگر تقاضا کردند اجازه دهد از چادر ها و پارچه هایی که همراه داشتند موقتا تا مکه استفاده نمایند. این بار نیز حضرت علی فرمودند: این کار جایز نیست. به این ترتیب خشم و ناراحتی آنان نیز خیلی بیشتر شد. نزدیکیهای مکه، حضرت علی نتوانست طاقت بیاورد زیرا مشتاق بود هر چه زودتر پیامبرص را ببیند و به همین خاطر هم به یکی از افرادش گفت تو جانشین من و فرمانده اینها باش. حضرت علی هنگام محرِم شدن گفت: خدایا من نمی دانم که پیامبرت چه نیتی برای احرام نموده و لذا من نیز با همان نیت پیامبر احرام می بندم. حضرت علی با سواری تیزرویی خود را به مکه رسانید و با پیامبر خدا ملاقات نمود. وقتی داستان احرام بستن خودش را گفت پیامبر خدا فرمود من نیت حج " قِران " نموده ام.

در این زمان پیامبر (ص) از علی (رض) پرسیدند: همراهانت کجا هستند؟ حضرت علی جواب داد: همراهانم در راه هستند؛ من چون مشتاق زیارت شما بودم زودتر به خدمت شما آمدم. پیامبر خدا فرمودند: نباید آنها را تنها می گذاشتی، شاید مساله ای برای آنها پیش بیاید. حضرت علی با شنیدن سخن پیامبر مجددا به نزد همسفران خویش بازگشت. کسی که جانشین حضرت علی شده بود خیلی آسان گیر بود. مردم گفتند: اجازه هست بر شتران سوار شویم؟ گفت بله! گفتند اجازه هست از این پارچه های نو به صورت موقتی استفاده کنیم؟ گفت آری!

صفحه 1

 

همراهان با شور و شوق فراوان هر کدام جامه ای و لباسی مطابق سلیقه خود پیدا کرده و پوشیدند و هر کدام هر شتری را که خود دوست داشتند سوار شدند. داشتند با شور و شوق به سوی مکه می رفتند که حضرت علی از راه رسید. علی (رض) با مشاهده ی آنان بسیار ناراحت شد و دستور داد هرچه سریع تر از شتر ها پیاده شوند. سپس دستور داد پارچه های نو را از تن بیرون کنند و همان پارچه های کهنه ی مخصوص به خود را بپوشند.

دیگر عصبانیت و نارحتی یاران علی (رض) را حد و اندازه ای نبود اما با این وجود آنان از حضرت علی فرمان می بردند زیرا خوب می دانستند که به لحاظ شرعی حق تمرد از فرمانده خویش را ندارند.

به هر حال وقتی آنان خدمت پیامبر رسیدند شروع به شکایت از حضرت علی کردند و گفتند: ای رسول خدا (ص)، علی ما را اذیت کرده و ...

چون تعداد شاکیان زیاد بود آن حضرت (ص) چیزی نگفتند و صبر کردند تا در جایی که همه جمع باشند این موضوع را بررسی کنند. پیامبر روز هشتم ذی الحجه به مسلمانان دستور داد احرام ببندند و از مکه به سوی منا خارج شوند. آنان شب را در منا ماندند و روز بعد به عرفات رفتند. در عرفات بزرگترین اجتماع مسلمانان در آن تاریخ برگزار گردید و بیش از صد و بیست هزار مسلمان گرداگرد پیامبر (ص) جمع شده بودند. پیامبر روی شتر سوار بودند و در آن اجتماع بزرگ مکه خطبه ی معروف «حجه الوداع» را ایراد فرمودند.

چون آن زمان بلند گو نبود حضرت علی و یاران پیامبر که در جهت های مختلف مستقر شده بودند سخنان پیامبر را برای مردم تکرار می کردند. پیامبر حج را به جا آوردند و از مردم مکه و اطرافش و کسانی که مسیر آنها به سمت مخالف مدینه بود خداحافظی نمودند و به سوی مدینه رهسپار شدند. بین راه کسانی که مسیرشان متفاوت بود، گروه گروه جدا می شدند تا اینکه رسیدند به جاییکه یمنی ها می بایست جدا شوند. (محل غدیر خم)اینجا بود که رسول اکرم تصمیم گرفت به شکایت مردم یمن پاسخ گوید. پیامبر (ص) همه را جمع فرمود و حب و دوستی با علی (رض) را برای آنان یادآور شد و اعلان فرمود:

«من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه»

(هرکسی من دوست او هستم علی هم دوست اوست. خداوندا یاور کسی باش که یاور اوست و دشمن کسی باش که دشمن اوست).

اکنون این سوال مطرح می شود که آیا سخن پیامبر دال بر آن است که ایشان با این گفتار حضرت علی را خلیفه ی خود انتخاب کرده است یا خیر؟ در ذیل به بررسی این موضوع می پردازیم.

به اعتقاد اهل سنت به هیچ وجه این حدیث دلالت بر خلیفه شدن حضرت علی ندارد زیرا:

اولا: مطلبی در این حدیث نیست که اشاره نماید، پیامبر (ص) حضرت علی را برای خلافت انتخاب کرده است و لفظ "مولی" هم به معنای امام و خلیفه بکار نمی رود. به علاوه آن حضرت (ص) فرمودند: هر کس من مولای او هستم پس علی رضی الله عنه مولای اوست، بدیهی است این سخن پیامبر هم زمان حیات و هم بعد از رحلت آن حضرت را شامل می شود. پس اگر این قول دلیل بر ولایت و خلافت حضرت علی باشد، لازمه اش این است که حضرت علی باید در زمان پیامبر صلی الله علیه و سلم هم سرپرستی و مسئولیت اموررا داشته باشد زیرا او بنا بر این قول شریک آن حضرت صلی الله علیه و سلم در رهبری و ولایت می باشد؛ اما این پذیرفتنی نیست زیرا هیچ کس در این مورد شریک پیامبر نمی باشد.

و از جهتی حدیث «من کنت مولاه ...» فقط دال بر قدر و منزلت والای حضرت علی (رض) می باشد. اگر غیر از این باشد جا دارد که بپرسیم چنان چه مقصود پیامبر صلی الله علیه و سلم از این مطلب خلافت و امامت علی (رض) بوده، چه چیزی مانع شده که در آن اجتماع انبوه مکه که هم اهل مکه و اطراف آن و شهر های خلاف مدینه و جمع بی سابقه که به روایتی هشتاد هزار نفر و به روایتی دیگر صد و بیست و چهار هزار نفر بوده اند خلافت علی رضی الله عنه را با عباراتی واضح و صریح که غیر قابل تغییر باشد اعلان نکند و بگذارد گروه های مختلف هر یک جدا شوند و در نهایت تنها در میان اندکی از آن جمع انبوه از جمله اهالی یمن این موضوع را مطرح نمایند؟!

صفحه 2


دکتر محمد جواد مشکور می نویسد: مطلبی که برای ما مجهول است این است که؛ چرا در اجتماع سقیفه هیچ یک از مهاجرین و انصار سخنی از حدیث غدیر – که برای همه واضح و روشن بوده – به میان نیاورده است.

اگر واقعاً معنای این حدیث پیامبر خلیفه شدن حضرت علی (رض) بود آیا نباید یک نفر در جمع سقیفه به این حدیث استناد می کرد؟ مگر عباس و ابوذر کجا بودند؟ اگر فرض را بر آن بگیریم که پیامبرص طی حکمی در غدیر علی (رض) را خلیفه کرد در آن صورت آیا سایر اصحاب از جمله علی و ابوذر و... موظف نبودند برای برقراری حکم خدا قیام کنند؟ آیا در آن میان حتی یک نفر هم نبود که بگوید: پیامبر صلی الله علیه و سلم در حجه الوداع چنین فرمودند و معنای آن خلیفه بودن و امام بودن علی (رض) است؟؟

2- «مولی» دارای معانی زیادی از جمله : سید، آقا، ارباب، بنده، آزاد کننده، بنده ی آزاد شده، ولی نعمت، نعمت دهنده، شریک، پسر، پسرعمو، خواهرزاده، عمو، داماد نزدیک، قریب خویشاوند، پیرو، تابع و... می باشد اما در این جا «مولی» به معنای دوست می باشد، نه خلیفه و جانشین!

خداوند متعال می فرماید: «ذَلِکَ بِأَنَّ اللهَ مَولَی الَّذینَ آمَنُوا وَ أَنَّ الکَافِرِینَ لا مَولَی لَهُم» (محمد: 11). «این بدان سبب است که خدا دوستدار و مولای کسانی است که ایمان آوردند، ولی کافران را مولایی نیست. (ترجمه ی بهرام پور) در آیه ای دیگر می فرماید: «یَومَ لا یُغنِی مَولی عَن مَولیً شَیئاً وَلا هُم یُنصَرُون» (الدخان: 41). «روزی که هیچ دوستی کمترین کمکی به دوستش نمی کند، و از او هیچ سو یاری نمی شوند». (ترجمه ی آیت الله مکارم شیرازی)

به همین ترتیب در چندین آیه دیگر نیز «مولی» به معنای دوست آمده و مطلقاً به معنای خلیفه به کار نرفته است.

3- رسول اکرم (ص) پس از واقعه ی غدیر خم ابوبکر رضی الله عنه را در مدت بیماری خویش به جای خود به مسجد فرستاد تا بر مردم نماز بگذارد و این با خلیفه بودن علی (رض) پس از پیامبر (ص) تناقض دارد. اگر پیامبر خلیفه و جانشین از طرف خدا تعیین کرده چگونه خلاف نمود؟!

4- اگر علی رضی الله عنه خلیفه بود پس تقاضای عباس عمویش در هنگام بیماری پیامبر (ص) که از علی رضی الله عنه خواست نزد آن حضرت صلی الله علیه و سلم برود و از ایشان درخواست تعیین خلیفه نماید بی مورد خواهد بود.

5- حضرت علی در نهج البلاغه، خطبه ی (37) می فرماید: «من به موجب عهد و میثاقی که بر ذمه ام بود، با خلفا، بیعت کردم!» آخرکسی که خودش خلیفه است، چگونه برای بیعت با دیگران عهد و میثاق می بندد؟ اعتراف به عهد و میثاق برای بیعت با دیگران دلیل روشنی است بر این که حضرت علی دارای مقام خلافت نبوده و موضوع غدیر خم ارتباطی با امر خلافت نداشته است.

6- اگر مقصود پیامبر صلی الله علیه و سلم از تشکیل غدیر خم ابلاغ خلافت علی رضی الله عنه بود و خدا به او امر فرموده بود 

«یا أَیُّهَا الرُّسُولُ بَلِّغ ما أُنزِلَ إِلَیکَ مِن رَبِّکَ وَ إِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ وَ اللهُ یََعصِمُکَ مِنَ النّاسِ إِنَّ اللهَ لا یهدی القَومَ الکافِرِینَ» (مائده: 67).

«ای پیامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است کاملاً (به مردم) برسان، و اگر نکنی،رسالت او را انجام نداده ای و خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم نگاه می دارد، و خداوند جمعیت کافران (لجوج) را هدایت نمی کند» (ترجمه آیت الله مکارم شیرازی)؛ واجب بود صریحاً آن حضرت بفرماید: علی رضی الله عنه خلیفه و جانشین من است و مسلماً ایماء و اشاره در این مورد مطلوب نبود. در صورتی که خدا او را اطمینان داده (والله یعصمک من الناس) با این اطمینان واجب بود همان طور که احکام نماز، روزه، زکات، حج و جهاد را صریحاً ابلاغ فرموده؛ خلافت علی رضی الله عنه را هم صریحاً ابلاغ فرماید که مردم دچار شک و تردید نشوند و گمراه نگردند. در حالی که قرآن نازل شده که اختلافات را  برطرف نماید. در قرآن صدها آیه برای فروعات دین صریحاً وجود دارد چه رسد به اصول دین.

7- در سوره ی نور آیه ی 55 خداوند می فرماید: «وَعَدَ اللهُ الذَّینَ آمنوا مِنکُم وَ عَمِلوُا الصَّالِحاتِ لَیَستَخلِفَنَّهم فی الأرضِ کَمَا استَخلَفَ الذَّینَ مِن قَبلِهِم». یعنی: « خداوند وعده داده است کسانی از شما را که ایمان آورده اند و کارهای نیکو انجا داده اند، به خلافت برگزیند، همان طور که قبلاً کسانی را به خلافت برگزیده است.»

این آیه یکی از معجزات قرآن است که در زمان ضعف و ذلت، و یأس مسلمین، خلافت و زمامداری را به آنها مژده داده، و پیش گویی فرموده است. این آیه را آیه ی استخلاف می گویند که صریحاً دلالت دارد بر این که خلفا و جانشینان پیامبر صلی الله علیه و سلم متعدد خواهند بود در زمان های مختلف از کسانیکه ایمان آوردند و منحصر به فرد نیست ونگفته است که از کدام طایفه و یا اقوام پیامبر؟

صفحه 3

طبق نص صریح این آیه خلافت منحصر به فرد نیست و دلیل قاطعی می باشد به صحت خلافت خلفای راشدین و بطلان اختصاصی آن به افراد و یا قوم وقبیله خاصی . قرآن مجید که اصل واساس دینداری واعتقادات اسلامی را به انسانها می آموزد صریحا وانحصاراگفته مسلمانان به چه چیزهای ایمان داشته باشند آیات177و285 سوره بقره  1 ـ ایمان به خداوند 2 ـ ایمان به رسولان 3 ـایمان به کتب آسمانی4 ـ ایمان به ملائکه5 ـ ایمان به قیامت .در آیات قرآن ایمان به امامت وجود ندارد . درآیه136 سوره نسا صریحاایمان نداشتن به همین پنج چیزراموجب گمراهی وضلالت قرار داده .اگر امامت جزء اعتقادات واز طرف خداوند می بود باید در این آیات بیان می شد        اهل بهشت بودن ورضایت بدون قید وشرط از سابقین در اسلام و مهاجرین وانصار  که خلفای راشدین جزء آنها هستند از طرف خداوند صریحا در آیه 100 سوره توبه تائید شده است. وظیفه پیامبر اسلام را خداوند در قرآن صریحاً رساندن وحی الهی(احقاف/9 ) و (النحل/82) و دعوت به

 

دین اسلام معین نموده و در چندین آیه در قرآن صریحاً فرموده که مأمور به جبر نیستی (ق/45) و تو را وکیل مردم قرار نداده ایم (انعام / 107) و پیامبر پادشاه نبوده است که ولیعهد و جانشین داشته باشد و یاتاج و تختی که به افرادی به ارث برسد.

8- اگر مقصود از کلمه ی (مولی) خلیفه باشد؛ ترجمه ی حدیث پیامبر (ص) این طور می شود: «هر کس من خلیفه ی او هستم؛ علی هم خلیفه ی اوست. خدایا خلیفه کن هر کس که علی رضی الله عنه را خلیفه کند...»

9- اگر علی رضی الله عنه به امر خدا و رسول خلیفه شد، چرا از امر خدا و رسول تخلف نمود و همه جا از قبول خلافت گریزان بود؟ چرا او وزارت را بر خلافت ترجیح داد؟! چنانچه در خطبه 91 نهج البلاغه می فرماید: من را رها کنید و برای خودتان امیر انتخاب کنید. من برای شما وزیر باشم بهتر است از این که امیر باشم. مگر نه این که کسی که به امر خدا و رسول او خلیفه شده حق ندارد از امر خدا و رسول او تخلف نماید (یعنی به وزارت که غیر خلیفه است تن در دهد؟!).

از این دلایل روشن می شود که قضیه ی غدیر خم به هیچ وجه ارتباطی با امر خلافت نداشته و مقصود پیابر (ص) فقط ترغیب دوستی علی بوده که خشم و سوء ظن مسلمانان یمن رفع و تبدیل به حسن ظن شود. جای بسی تعجب است که از آن همه افراد که در غدیر خم حضور داشتند در ظرف یک سال همه مردند و منقرض شدند و یک نفر هم باقی نمانده بود که داستان غدیر خم را به اهل سقیفه بنی ساعده تذکر بدهد؟!!! و آیا خداوند که حافظ قرآن و دین می باشد ( الحجر / 9) نتوانست اصول دین را حفظ نماید.

10- اگر سیدنا علی مخالف خلفا می بود وزیر و همکار آنها نمی گردید. در کتاب تاریخ این اثیر ج 3 ص 55 نقل شده که حضرت علی بهترین مشاور و خیرخواه سیدنا عمر و قاضی توانا و حیکمی برای مسائل پیچیده بوده است.

11- اگر حضرت علی نسبت به حضرت عمر سوء نیتی می داشت یا قلباً از او ناراضی بود و او را غاصب حق خود می دانست، همواره منتظر فرصتی برای اعاده ی حق خود می شد و علیه غاصب حق خویش از این فرصت طلایی استفاده می کرد و آن جا که حضرت عمر از سیدنا علی مشاوره ای در مورد رفتن برای جنگ با رومیان خواست؛ او راراهنمایی می کرد که شخصاً به میدان نبرد برود و در آنجا کشته شود تا به این ترتیب زمینه ی خلافت برای وی فراهم گردد. این در حالی است که علی (رض) با دلسوزی و صیمیت فوق العاده ای در راستای خیرخواهی عمر و سایر مسلمین داشت، می کوشد و او را از رفتن به جنگ با رومیان مانع می شود. همانا مشورت او از عمق جان برخاسه و حقاً که چنین پیشنهادی جز از قلب پاک و بی غرض و از مردی بلند همت و آینده نگر صادر نمی شود. حقاً که علی چنین بود و این عمل از آزاده ای چون او شگفت آور نیست.

12- رابطه ی دوستی و اتحاد بین علی (رض) با خلفا از جمله عمر (رض) به حدی محکم بود که حضرت علی دخترش ام کلثوم که مادرش فاطمه ی زهرا بود را به نکاح عمر فاروق درآورد و یکی از فرزندان خود را به نام عمر و یکی را به نام ابوبکر و دیگری را به نام عثمان نامگذاری کرد و همه در کنار برادرشان امام حسین در کربلا شهید شدند و در تمام کتاب های تاریخ ثبت شده است.

پرواضح است که انسان فرزند خود را به نام های محبوب و پسندیده و با نام های کسانی که آنها را الگو و نمونه می داند نامگذاری می کند. آیا کدام فرد پیرو حضرت علی حاضر است پس از هزار سال از واقعه کربلا اسم فرزندش را شمر بگذارد؟

13- اگر امر خلافت و امامت از جانب خداوند معین شده باید اول از همه خود آن فردی که به عنوان جانشین و امام تعیین گردیده در مقابل کسانی که امر خدا را اجرا نمی کنند به جهاد و مبارزه علنی به پردازد همانطوری که پیامبران به رسالت مبعوث شده اند مبارزه علنی نموده اند نه این که مشاور، وزیر و قاضی افرادی که مانع حکم خدا هستند شود و همکار غاصبان ومنکرین حکم خدا گردد.

14- چرا حضرت علی (ع) عضویت شورای شش نفره جهت تعیین خلیفه سوم را پذیرفت و یا وقتی مردم به وی مراجعه کردند اگر از طرف خداوند انتخاب شده بود، چرا به مردم بگوید من وزیر باشم بهتر است تا امیر و خلیفه شما باشم.

نکته: enlightenedenlightened 

15- برای دشمنی ابولهب و همسرش با پیامبر (ص) یک سوره کامل نازل شده  برای عشق زلیخا به یوسف ع چندین آیات نازل شده، برای اصحاب کهف، برای آداب حج ، چگونه متولد شدن عیسی ع و عصای موسی ع چندین آیه صریح و روشن حتی برای آداب دستشویی رفتن،برای حیض زن و...  چطور برای جانشینی و امامت  حضرت علی رض که یک امر مهم و حیاتی برای دین ودنیای مسلمانان می باشد حتی یک آیه صریح و روشن نازل نشده که برادران عزیز ما مجبورند آیاتی را توجیه کنند که هیچ ارتباطی با خلافت و جانشینی سیدنا علی رض ندارند؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!! 

                      و السلام علی من اتبع الهدی

    «اعتقادات همه محترم می باشد و خوب است که همه انسا نها   با تحقیق کامل، به حقیقت آیات قرآن مجید پی ببرد»  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۸ ، ۰۹:۲۷
hafez salari